پنداشتی که چون زتو بگسستم دیگرمراخیال تودرسرنیست اما چه گویمت که جز این اتش برجان من شراره دیگر نیست شادم که همچو شاخه خشکی باز در شعله های قهرتومیسوزم شبها تورا به گوشه ی تنهایی در یاد اشنای تو میجویم
نظرات شما عزیزان:
سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:, |