باز لبهای عطش کرده ی من لب سوزان تورا میجوید میتپدقلبمو با هر تپشی قصه ی عشق تورا میگوید بخت اگر ازتو جدایم کرده میگشایم گره از بخت چه باک !



چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, |

بوسه

 
 

عشقی که تورا نثاره کردم در سینه ی دیگری نخواهی یافت زان بوسه که بر لبت فشاندم سوزنده تراذری نخواهی یافت



چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, |

قهر

 
 

خوش غافلی که ازسرخودخواهی با بنده ات به قهر چه ها کردی !چون مهر خویش در دلش افکندی او را از هر چه داشت جدا کردی از من جز این دو دیده ی اشک الود اخر بگو چه مانده که بستانی؟



چهار شنبه 29 شهريور 1390برچسب:, |

خیال

 
 

پنداشتی که چون زتو بگسستم دیگرمراخیال تودرسرنیست اما چه گویمت که جز این اتش برجان من شراره دیگر نیست شادم که همچو شاخه خشکی باز در شعله های قهرتومیسوزم شبها تورا به گوشه ی تنهایی در یاد اشنای تو میجویم



سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:, |